مسافرت طولانی
سلام مامانی امروز که این متن رو مینویسم کل وسایل مورد نیاز یک سفرطولانی رو گذاشتم تو چمدون وجمعه عازمیم به اردبیل آخه مامانت امتحاناش از شنبه شروع میشه وتا 13تیر طول میکشه وچون فاصله از شهرمون زیاده مجبوریم بریم این مدت رو بمونیم وکلی هم دوری از بابا علی سخته البته ددی گفته آخر هفته ها میاد ولی من راضی نیستم که این کاررو بکنه خلاصه زحمت روانداختیم طبق روال همیشه گردن مامان مریم وبنده خدا الان چند روزه داره برارفتنمون خوراکیهارو آماده میکنه که اونجا چون مردی کنارمون نیست زیاد نره واسه خرید منم مدام میگم آخه مامان من، اونجا همه چیزهست میریم یک باره میخریم ولی راضی نمیشه وداره مدام کار میکنه .خلاصه کلی درگیر هستم واز دوست جونیهای وبلاگی ازهمشون خواهش میکنم حسابی دعا کنن برامون وبرامن مخصوصص تا امتحاناتم رو خوب رد کنم وامیدوارم شما زیاد اذیت نشی چون هم ددی نیست وهم من بخاطر امتحاناتم نمیتونم زیاد کنارت باشم وبازی کنیم ولی نگران نباش بابا حسین رفته دستگاه سروش خریده که اونجا وصلش کنیم تا شما باشبکه پویا مشغول باشی و دلتنگ نشی ددی هم گفته همه سی دی های کارن روببریم ولب تاپ رو هم وبراش باز سی دی میخرم تا اونجا سخت نگذره بهش برات اسباب بازی هم برمیدارم کتاب داستاهاودفتر نقاشی ومدادرنگی هم همینطور تا حداقل چیزی برا مشغولی داشته باشی مامانی ببخش بخاطر اذیتهام امیدوارم باخاطرات خوش برگردیم وبرات بنویسمشون