ماجرای دندون کشیدن بابایی
سلام گلم تواینروزا اینقدر کارای جالب میکنی که مدام داریم کاراتو واسه همه تعریف میکنیم باباحسین میگه تازگیها مدام دارم به کارای کارن وحرفاش میخندم اصلا نمیدونم این بچه این حرفارواز کجاپیدامیکنه بابایی به سلامتی شروع کرده دندوناش رو میکشه کلی هم اذیت میشه ولی
میگه باحرفایه کارن این روزا این دندون کشیدن شده تفریح!!!بابایی میگه چند شب پیش بهش گفتی بابایی شینی خویدی دندونات حیاب شده گفتم آره بابایی شیرینی خوردم مسواک نزدم دندونام خراب شد آقایه دکتر اونارو کشید بعد جواب دادی بابایی منم شینی حویدم مچواچ نه دندونام حیاپ نشد خلاصه گیردادی چندروزه به بابایی که منم مسواک نزدم پس چرا دندونام خراب نشده
بخاطراینکه بابایی خوب نمیتونه غذابخوره مامانی مدام براش آب میوه میگیره که بخوره ولی ماکه نمیبینیم چون شمادیگه غذانمیخوری وکارت شده اینکه در یخچال خونه مامانی روبازکنی وپارچ به قول خودت خوچولویه خودتو بیاری وبگی من مییضم به من آپ ده
خلاصه کلی به کارات میخندیم وخودتم مدام میگی بابایی ومن میضیم و به چراغ قوه هم که چندروز پیش وقتی مدادرنگی برات میخریدیم خواستی وخریدیم روگرفتی دستت وبه بابایی میگی دهن باژ!!!!!ودهن بابایی روبقول خودت ماینا میکنی و میگی که آنامن جیاحم !!!!١والاه من که هنوزنفهمیدم شماازکجااین اسمهایه گنده رویادگرفتی ولی هرچیه کلی میخندیم.