نبض زندگیمون کارن جاننبض زندگیمون کارن جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

درگذر ثانیه های رشدوبالندگیت ومادرانگی های آرام من

وقتی باباعلی نیست

1393/3/19 17:38
نویسنده : مامان فرشته
340 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی میدونم این روزها زیاد حال خوشی نداری از طرفی حسابی سرماخوردی واز طرف دیگه باباعلی ازجمعه رفته واسه حسابرسی به تبریز ومن وشماحسابی کلافه ایم وشما اینقدر ناراحتی که وقتی ددی زنگ میزنه جوابشو نمیدی ومیگی بهش بگو فقط بیاد من تلفنی نمیخوامش وهمین بیقراری توخونه باعث شده مدام  بهونه گیری کنی بعدش گریه کنی مامانی دیگه اینقدر گریه میکنی واقعا توانم رو گرفتی واعتراضم که میکنم بابایی ومامانی میگن این بچه باباش کنارش نیست بهونه باباش رومیگیره بعد به اون ناراحتیهام عذاب وجدان هم اضافه میشه ددی که زنگ میزنه ومیبینه من انرژی ندارم حرف بزنم میگه معلومه خیلی دلت برام تنگ شده منم نمیتونم بگم بابا این اذیتهای کارن من رو ازپاانداخته واز طرفی درد دستم وازطرفی نبودن ددی همه وهمه باعث شده که من واقعا کم بیارم  خلاصه این روزها خیلی دوتامونم از نبودن ددی داریم اذیت میشیم و واقعا جای خالی ددی رو دوتامونم حس میکنیم امیدوارم این روزها زود بگذره وددی برگرده البته میاد پنجشنبه پیشمونه وجمعه باز میره واینبار حسابرسی شعبات اردبیله خستهگریه وبعدشم امتحانات من شروع میشه ومن12روز میرم دانشگاه بمونم  نمیدونم رسد روزی که من12تیر رو ببینم که این روزهای نفس گیر تموم شده آها به این سختیهای این روزهامون درس وامتحانات من رو اضافه نکردیم اونم اضافه کن خندونک

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان نازی
21 خرداد 93 14:34
سلام دوست خوبم.ممنونم که به ما سر زدین.دوستون داریم
مامان یاسمن و محمد پارسا
21 خرداد 93 16:23
سلام عزیزم لطف کردید تشریف اوردید چشم حتما تو هر دوتا وبلاگمون لینگ هستید