نبض زندگیمون کارن جاننبض زندگیمون کارن جان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

درگذر ثانیه های رشدوبالندگیت ومادرانگی های آرام من

عکس های کارن سری سوم

1392/9/27 13:02
نویسنده : مامان فرشته
753 بازدید
اشتراک گذاری


به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم

به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم

به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم

به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم

به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید

به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را

چون نهری گوارا نوشید

به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت

 

من بهار را به خاطر شکوفه هایش

 

زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را

 

 به خاطر تو دوست دارم

 

کودکم

این دوست داشتن است
این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد
او درون دل من جای باز کرده است

کودکی بازی گوش
نازنینی با هوش
چشمهای مشکی
پوستی مهتابی
گیسوانی چو شب بی مهتاب
که نسیم خوش او دلها برده ز کف
اری اری اری
دوستش میدارم
قهقه های قشنگش که همه مستانه
حاکی از سر درون خوش اوست
دوستش میدارم
من که خود میدانم
او یقین سهم من است
از بهشت خاکی

 

عزیزم خسته شدی اینجادقیقا نمیدونم چندروزه که بدنیا اومدی فقط میدونم این لباسهارو تااواخرمردادماه تنت کردم یعنی حدودا خیلی بشه٣ماهه ای که دنیا اومدی

 

 

مهر١٣٨٩ 

شهریور١٣٨٩ 

آبان١٣٨٩ 

آذر١٣٨٩ 

فروردین١٣٩٠ اولین عید کارن 

 

 تیر١٣٩٠

مرداد١٣٩٠  کلا تابستونها باباباحسین این برنامه تونه صبحها استخرتو پرآب میکنید ظهرها انگارساعت میفهمیدی سرساعت ٢ بایی آپ

اسفند  ١٣٩٠ 

کلا وقتی برف بباره برنامه مااینه میریم باددی پارک جنگلی پردیس که سرکوچمونه وکلی بازی میکنیم وددی تا میتونه به سمت اینجانب برف پرتاب مکنه شب که برمیگردیم این کارته که پشت در میگی بازم بریم واینقدرگریه میکنی که خواب که چه عرض کنم ازحال میرینیشخند

کارن وبقول خودت دایی جان جان جان یضا که ایلهی فداش شم در٤روزگی ،کارن عزیزم دایی جان اینقدر خوشحال اومدن شمابود که خودش مارو برد تهران برای بدنیا اومدن شما وشبها هم تاشما٢ماه بشی اینطور توبغلش خوابت میکرد آخه بسلامتی تاساعت چهارونیم صبح( آخی بچم وقت شناس بود) هرشب بیداربودی و من ومامان مریم وبابایی که دیگه غش میکردیم ازخستگی دایی جان شمارو نگه میداشت جالبه اینجاساعت٣نصف شبه وشمادرحالی که بیداری چسبیدی به دایی جان دایی میگه همینکه پلکم سنگین میشد این پسری یه صدایی مثل گربه ازخودش درمیاورد که یعنی دایی جان نخوابی 

 ازچشمهای دایی معلومه توچه وضعیه 

کارن در٤روزگی

مزاحمم نشید دارم فکرمیکنم 

کارن٢٩روزگی 

کارن٣٥روزگی 

کارن ٤٢روزگی

 

کارن٣ماهه

 

کارن دونیم ماهگی

 

 

 

یه لحظه اجازه بدید یه ژست خوشگل مردونه بگیرم 

١-٢-٣ ورزش باید کرد 

 

وای اون چیه آناتودستت 

بعداز یه فعالیت سخت 

بهبه چه خوشمزست کارن جان اینقدر مواظب غذا هایی که میخوردی بودم که از٦ماهگی که غذاکمکی شروع شد همه این غذاهاتو باشیر مادر درست میکردم

 

این لباسهاتو بابا حسین وقتی رفته بود پیرانشهر برات سوغاتی با چیزهای دیگه آورده بود 

 

 

 

 

وقتی گرسنگی زیاد فشار آورده دیگه بادستت شروع کردی خودت غذا خوردن 

پسرپهلوون من 

کارن وددی فروردین٩٠ 

فروردین٩٠ 

 

 خوشحالی  بعد ازخونه سازی باددی  

روزگارددی وقتی میخواد بره به کارهای بیرون ازخونه برسه غیرممکنه آماده نشی برایه رفتن

(قابل توجه این ژاکت وشلوار بافت خودمه وقتی هنوز تودلم بودی) 

کارن وخاله شمسی که بااجازه خودت میگی شمسی(مامان زن دایی سحر)

وقتی خیلی گرسنه ای

اینجااولین باره کاکائو خوردی چه حالی میکردی شکلات صبحانه رو گذاشته بودی پیشت باانگشت میخوردی ومدام میگفتی به به 

کارن خرداد١٣٩١ 

کارن شهریور١٣٩١  اینم به اصرار شمابود که بابا حسین مجبورشد این کارو انجام بده 

این یکی از سبدهای اسباب بازیهاته که بسلامتی اینقدر اینطور نشستی توش که شکست باید تواین حالت هولت هم میدادیم

ورژن جدید تاب بازی 

 مامانی دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان مریم
20 آذر 92 12:12
سلام وجودم خیلی دوست دارم وقتی کنارم نیستی پراز دلتنگی وغصه ام ازخدامیخوام همیشه وهمه جا سلامت وخوشحال باشی مامانی دوست داره بقول خودت اندازه آسمونها ببخش اینقدر دیر برات نظر گذاشتم آخه تازه تازه میرم اینترنت
مامان فرشته
پاسخ
سلام مامانی مریم مرسی که اومدی پیشم ومرسی از زحماتت امیدوارم همیشه بری اینترنت تا بیای پیشم
منا(مامان کورش)
21 آذر 92 18:13
کارن جون شما از اول خیلی ناز وقشنگ بودی مثل الان
اسماباژگون
24 آذر 92 12:58
سلام خدا براتون نگهش دارههه اگر دوست داشتید به اینجا سر بزنید: سایت داریوش فرضیایی(عموپورنگ) http://farziaee.ir/?page_id=5249
منا(مامان کورش)
27 آذر 92 17:23
سلام عزیزم کورش همین جمعه تو برنامه فیتیله هستش ساعت 2 شبکه 2
مامان امیرمحمد
30 آذر 92 11:54
چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد زمستانتان سفید و سلامت… یلدا مبارک
شهلا
2 دی 92 11:30
سلام کارن عزیز قالب وبلاگت خیلی قشنگ شده، عکسات هم که مثل خودت ناز و دوست داشتنیه
مامان فرشته
پاسخ
سلام مرسی خاله شماهمیشه لطف دارید ممنون که نظردادید
مامان حمیدرضا
5 دی 92 16:11
سلااام خوبی گل پسری چطوره
مامان ملینا
23 دی 92 13:54
وای خدای من چه عکسای قشنگی .الهی قربونت برم همش قشنگ و زیبا بود مامانی دستت درد نکنه .
مامان فرشته
پاسخ
ممنون از لطفتون
مامان حمیدرضا
23 دی 92 19:26
پریسا
3 بهمن 92 1:09
وبلاگت عالیه. خصوصا طبع شعرت و عاشق نوشته هاتم. موفق باشی