شب یلدا
عزیزدلم یکی از شبای بیاد موندنی سال 1391 شب یلدابود که صبح آخرین روز پائیزی مامانی بزرگ به آنازنگ زدن ودعوتمون کردن یلدایی خلاصه ماهم که از قبل دعوت بودیم خونه مامانی بخاطراینکه باباحسین بهمون گفته اگه مامانی بزرگ کارن دعوتتون کرد چون بزرگه برید اونجا ماهم ناراحت نمیشیم با ددی تصمیم گرفتیم بریم خونه مامانی بزرگ خلاصه کلی به شماخوش گذشت چون هم کلی بچه داری کردی وپرنیا کوچولورو پرستاری میکردی وهم کلی از شیرینیهای تر خوردید خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت ... کلی با کیاناو پرنیا وپویا هم بازی کردی اونشب عمه سهیلا وعمه شهلا عمه فرندخت وعمه لیلا اونجا بودن البته با همسرو بچه ها وکلی هم عکس گرفتیم که چندتاشوبرات آپلود ...