دلیل نبودن عکسهای بروز کارن نفس
سلام عزیزدلم امروز آخرین روز امتحانات دانشگاهه ومن امروز بعداز 24روز میخوام به آرامش برسم پسرخوشگلم هرروز صبح ساعت 6:40 دقیقه بیدارت میکردم وازاونجایی که وقتی بیدارمیشی نمیتونی صبحانه بخوری وصبحانه رو تو مهد باکمک خاله صغری میل میکنی اینه که بعد از دست وصورت شستنت واصرار به مسواک زدن (آخه من عجله دارم وشماهم بااینکه شب موقع خواب بقول خودت متوات میزنی بازم صبح بیدارمیشی میگی متوات بزنم ومن وقتی شمااین حرفارومیزنی خلاصه آماده میشدیم وتامن شیرتوبریزم توقمقمه وبقول خودت قمبوله میرفتی وکفشاتومیپوشیدی ومیگفتی وای فشته بدو آخه حانم میملم دبام میکنه دییرکنم تتابام تومهده درس دایم (وای فرشته بدو آخه خانم معلمم دعوامیکنه دیرکنم کتابام تومهده درس دارم) وقتی میخواستم کفشاموبپوشم میگفتی تلیدماشینوبده من برم دراشوبازکنم وهرچقدراصراراز من که صبرکن خودم بیام نمیشد واز پله هامیرفتی پائین وبابا حسین که معمولا صبحها منتظره پشت پنجره که ماروببینه برات دست تکون میداد وتو میگفتی بابایی برام بستنی بحربیا منو از مهدببر خلاصه وقتی توصیه هاتونم به بابایی میگفتی سوارماشین میشدیم ودرصورتی که هنوز کسی خیابون نبود من وشما میرفتیم من معمولا ساعت 7:30 یا حتی 8برمیگشتم خونه خیلی کم پیش میومدکه زودتربیام ووقتی من برمیگشتم درکه بازمیشدبه مامان مریم میگفتی بیا دحتلت فشته اومده
خلاصه روزهای پرماجرایی رو گذروندیم ولی امروز وقتی تووقت بیکاریم داشتم به عکسهات نگاه میکردم دیدم اصلا توعکسهات یه لحظه آروم نمیگیری ومدام درحال شکلک درآوردنی واصلا خوشت نمیاد ازت عکس بگیرم وبعدازاینکه بهت گفتم ببین نی نی ها چقدرخوب عکس میگیرن توهم بذار ازت عکس بگیرم خلاصه خودتم دیدی راست میگم گفتی باشه وچندتاعکس گرفتم ولی خوب..........بهتره شماهم ببینیدکه کارن چرا عکس جدید ندارررررررره
اینم اندراحوالات عکس گرفتن ازشما تقریبا 70-60تاعکس گرفتم تا6-5تاعکس خوب شدکه میخواستم بدم به خاله ملیحه مهربون مامان رضا جونی که بذاره رو تزئینای تولدت