عکسای عشق زندگیم
من وبابایی مهربون وباحوصلم 7روزگی من خونه بابایی مهمون بودم اینم یه ماچ گونده ازبابایی
اینم باباعلی جووووونم که من بهش ددی میگم
کارن5ماهه
یه خواب ناز
من میخوام کارامو خودم انجام بدم
بعداز یه فعالیت خسته کننده
اینم یه ژست مردونه
اینم استخر توپم
وای کامیون سواری چه باحاله
من وددی در عید1390
من در 13بدر سرماباعث شدخونه عمه فریبا با عروسکای پگاه جون خوش باشم البته عصر رفتیم گردش
کارن وقتی خیلی شیطنت کنه بدون اینکه صداش دربیاد خودش یه گوشه ای خوابش میبره یه عکس دیگه ام براتون گذاشتم که همینطور روی فرش خوابش برده آنا قربونت بره نبض زندگی ددی وآنا
در تاریخ 1391 اولین روز سال این عکسو دایی سعید جون کارنم که دایی خودمه گرفته امسال کارن اصلا اجازه نداد ازش یه عکس خوشگل بگیریم کلا با عکس میونه خوبی نداره
13بدر 1391 کارن کفشای ددی رو پوشیده بود وبازی میکرد که یکدفعه رفت وخودش رو انداخت رو گلهای اطراف رودخونه ولی انقدر هول کردیم ازش عکس نگرفتیم تا توی چشمهاش گلی بود وجیغ میزد وچیزی رو نمیدید
من چقدرخوشمزه ام
کارن دراولین مراسم شور حسینی
١٢فروردین 1390 کارن 10ماهشه واولین عیدیه که نفسم خونمون رو چراغونی کرده قربونش برم.
از تو خواهم نوشت ای تمام زندگیم ای تمام احساسم وای تمام شیرینی لحظاتم دوستت دارم